۷ حقیقت درباره یادگیری و آموزش

۷ حقیقت درباره یادگیری و آموزش

مغز ما در کنار بسیاری از عملکردها و توانایی‌ها، محدودیت‌هایی دارد. درکِ محدودیت‌ها به ما در انتخاب نحوۀ یادگیری و افزایش بهره‌وری آموزشی کمک می‌کند. مغز اندامی پُربها و شگفت‌انگیز است که هنوز بسیاری از رازهایش بر دانشمندان و پزشکان هم پوشیده مانده. ما در این نوشته از چند حقیقت درباره یادگیری حرف زده‌ایم که ممکن است به شما در انتخاب مسیر آموزشی کمک کند.

تحقیقات در سال‌های اخیر مسیر طولانی را طی کرده است، بنابراین اگرچه درک بیشتری از نحوه عملکرد مغز وجود دارد، بسیاری از موارد ناشناخته باقی مانده‌اند. خوشبختانه امروزه دانش و درک بهتری از نحوه ذخیره، بازیابی و سازماندهی داده‌ها در مغز افراد وجود دارد.

بنابراین بهتر است این چند حقیقت درباره یادگیری را بدانیم:

احساسات در توانایی یادگیری ما مؤثرند

هرچقدر هم اراده‌مند و خودساخته باشیم، باز هم احساسات در نحوۀ یادگیری و کیفیت یادگیری‌مان اثرگذار است. تحقیقات مختلفی گواهی می‌دهند احساسات بر هر کار کوچکی که انجام می‌دهیم، از جمله پردازش اطلاعات جدید، تأثیر می‌گذارد. احساسات ممکن است بر شیوۀ حل مشکلات، به خاطر سپردن اطلاعات و حتی دامنِ تمرکز و توجه ما تأثیر بگذارند.

وقتی پریشان‌احوال، وحشت‌زده یا خوف‌کرده باشیم، یادگیری غیرممکن به‌نظر می‌رسید. این حالات عاطفی و روحی، تواناییِ یادگیری ما را مختل و دستگاه لیمبیک را تحریک می‌کنند. این دستگاه بر فرایند تولید و ذخیرۀ حافظۀ ما اثر می‌گذارد. بنابراین تمرکز در زمانِ یادگیری مهم است: هر چقدر خالص‌تر و بی‌اضطراب بر یادگیری متمرکز باشیم اطلاعات را بهتر حفظ می‌کنیم.

تعامل به یادگیری عمق می‌بخشد

یک پژوهش نشان می‌دهد که «تعامل انسانی» دلیل اصلی شادکامی و احساس شادی در ما انسان‌هاست. بنابراین عجیب نیست که یادگیری‌مان در تعامل عمیق‌تر شود. این حقیقت درباره یادگیری ممکن است در هر انسانی تفاوت‌هایی داشته باشد. برخی ترجیح می‌دهند در سکوت و تنهایی یاد بگیرند و برخی دیگر یادگیری در کنار دیگران را می‌پسندند. مطالعات نشان داده افراد از مسیرِ تعامل‌های اجتماعی بهتر به خاطر بسپارند. در تعامل‌ها می‌توانیم چیزها را به یاد بیاوریم و از مشاهده‌هایمان یک کپی برداریم.

اطلاعات اضافه همیشه هم خوب نیست

خفگی زیر بار اطلاعات آموزشی کارایی ما را کم می‌کند.

مغز استراحت ندارد و هر روز اطلاعات تازه را پردازش می‌کند. تلاش برای بارگذاری بیش از حد اطلاعات، مغز ما را با انبوهی از اطلاعات نامفید و بدون کاربرد مواجه می‌کند. در این حال، مغز کم‌دقت‌تر عمل می‌کند و نمی‌تواند اطلاعات را آن‌طور که باید پردازش کند. در نتیجه، مهم و غیرمهم تمیز داده نمی‌شوند و فیلتر نمی‌شوند. بهتر است به چیزهای مهم وزن بیشتری بدهیم و اهمیّت بیشتری برای یادگیری‌شان قائل شویم. یک توصیه این است که دنبال چیزهایی برویم که واقعاً به آن‌ها نیاز داریم و چیزی را یاد بگیریم که مسئلۀ روز ما شده.

می‌توانیم با استفاده از روش کمی یا کیفی از اضافه بار شناختی جلوگیری کنیم. با روش کمی، در یک زمان کوتاه، داده‌های کمتری به مغز خود می‌دهیم. قبل از دریافت اطلاعات اضافه، به مغزمان زمان می‌دهیم تا قبلی‌ها را پردازش کند.

در روش کیفی سراغ شیوه‌هایی از یادگیری می‌رویم که متمرکزترند و اطلاعات اضافه را فیلتر می‌کنند. بنابراین مغزمان را از غرق‌شدن در اطلاعات و خفگی اطلاعاتی نجات می‌دهیم.

بدفهمی بخشی از مسیر یادگیری است

هیچ‌کس شکست را دوست ندارد، ولی شکست‌ها قدم‌های ما در مسیرِ رشد هستند. این کلیشه که «ما از اشتباه‌ها درس می‌گیریم» هیچوقت کهنه و مبتذل نمی‌شود چون یک حقیقت است.

نخستین بارهایی که سعی می‌کردیم راه برویم، با زمین‌خوردن همراه می‌شدند، امّا اگر آن تلاش‌ها و زمین‌خوردن‌ها نبود، هیچوقت دویدن را یاد نمی‌گرفتیم.

هیچ چیز در این جهان رایگان نیست. اگر در مسیر یادگیری دچار بدفهمی می‌شویم، یعنی در مسیر هستیم. شکست یا باخت بخشی از زندگی است و خجالت‌کشیدن معنایی ندارد. ما می‌توانیم از هر شکست به‌نفعِ حرکت بعدی بهره ببریم.

داستان‌ها به خاطر می‌مانند

یک حقیقت درباره یادگیری از قرن‌ها پیش می‌آید: همۀ فلاسفه، واعظان و پیامبران به معجزۀ «قصه» آگاه بودند و از این حقیقت درباره یادگیری بهره می‌بردند. از قرن‌ها قبل تا امروز، داستان‌سرایی یکی از کاربردی‌ترین شیوه‌های انتقال آموزه‌ها و مفاهیم بوده است. علاوه بر اینکه می‌توانیم از داستان‌ها چیزهایی دربارۀ زندگی یاد بگیریم، آموزش به‌کمک تمثیل‌ها و قصه‌ها و داستان‌سرایی هم یادگیری‌مان را عمیق‌تر می‌کند.

آموزش به دیگران بهترین شکل یادگیری است

دنبال یادگیری عمیق‌تر هستید؟ به دیگران یاد بدهید. این حقیقت درباره یادگیری برگرفته از تکنیک فاینمن است؛ ترفندی مؤثر و پرکاربرد در یادگیری. این ترفند دانش‌آموزان را تشویق می‌کند تا به سؤالات پاسخ دهند، انگار که با یک دانش‌آموز دیگر، والدین یا فرزندشان صحبت می‌کنند. تکنیک فاینمن بر آموزش آموخته‌های خود به دیگران تمرکز دارد. 

وقتی سعی می‌کنیم چیزی را به دیگری آموزش بدهیم، ناخودآگاه یک موضوع پیچیده را تجزیه و ساده‌سازی می‌کنیم و با حذف اصطلاحات تخصصی آن را به شیوۀ متفاوتی مرور می‌کنیم که در نتیجه به یادگیری عمیق‌تر منجر می‌شود.

یا استفاده کن یا دور بیانداز

مغز دائماً اطلاعات را دریافت و ذخیره می کند. ۲۴/۷ کار می‌کند و مسیرهای عصبی را می‌سازد و بازسازی می‌کند. هر چه بیشتر از این بخش‌ها استفاده کنیم قوی‌تر می‌شوند و اگر بیکار بیفتند، کنار می‌روند. مثلاً اگر یک زبان دوم یاد گرفته باشید و در طول زمان از آن استفاده نکرده باشید، مغز اطلاعات جدید را مثل یک اتوبان روی اتوبان قبلی می‌کشد چون استفاده نمی‌شود.

این یک حقیقت درباره یادگیری انسان است: مغز معتقد است «یا استفاده کن یا از دست بده». بدن هم همینطور است. وقتی از ماهیچه‌ها استفاده نکنیم، سست می‌شوند، انگار که بهشان نیازی نداریم. به همین دلیل است که تکرار و تمرین به حفظ و بهبود آموخته‌ها کمک می‌کند، مثلِ ورزدادنِ مداوم ماهیچه‌ها.

پاسخ‌ها

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *